فینچول میخواهد داماد ملکه بشود. این موچهی کوچولو یک پای مصنوعی دارد ریزه میزه است و به قدرت مورچههای سرباز دیگر نیست اما در عین حال بسیار باهوش است. ملکه ولی تصمیم دارد دخترش را به پسر قلدر ملکه سرزمین مورچههای بغلی شوهر بدهد. فینچول تصمیم میگیرد به سفر برود و برای مدتی موچهی خانگی آدمیزادها بشود اما برای او و ملکهی مورچهها و سرزمین مورچهها اتفاقات زیادی در راه است. این کتاب با محوریت مهارتهای زندگی و خودباوری نوشته شده است و قصهی آن بچهها را به سمت باور تواناییها و داشتههایشان هدایت میکند.