اگر به سرآغازها برویم و همهی بشر را در یک وضعیت و از یک سرشت ببینیم، بیتوجه به ملیتها، نژادها و اقوامی که در گسترهی تاریخ و بر بستر اقلیمها شکل گرفتهاند، آیا یک جامعهی واحد جهانی، یک ملت و دولت جهانی در این زمان و پس ازاین، امکانپذیر است؟ این وضعیت چیزیست که دورزمانی ذهن بشر را مشغول داشته و بسیاری از متفکران و عالمان علوم اجتماعی و فلسفه معتقدند باید به آن فکر کرد و حتی ضروری دانست! نکتهی ماجرا این است که در این یک مسئله لااقل، دینداران و غیردینداران اتفاق نظری تقریبی دارند؛ یکی بودن سرشت، پیشینه و سرچشمهی تمام بشر امروز. کتاب «چرا دولت جهانی اجتناب ناپذیر است؟» در این موضوع پا را از یک امکان یا ضرورت فراتر گذاشته و حتمی بودن آن را پیش میکشد! چهطور و چهگونهی آن و این مهم که چرا «الکساندر ونت» در قامت یکی از برجستهترین عالمان علوم اجتماعی دوران ما، بر محتومیّت دولت جهانی تأکید دارد، مسئلهایست که باید برای پاسخش به لابهلای سطور کتاب رفت و لایهلایههای پس و پشت گزارهها و استدلالهای نویسنده را دریافت. آنچه که مشهود است، جهانیست که از تمرکز قدرت و پیشبینیناپذیربودن رفتار دولتمردان صاحب قدرت گوشهگوشهی جهان خسته و عاصی است و دولت جهانی، ایدهآل مطلوبیست که بشر دوست دارد آن را به آغوش کشد! «چرا دولت جهانی اجتناب ناپذیر است؟» یک چالش بزرگ در تحلیل تاریخ و سیاستورزی انسان است که انگار روزی باید به سراغش میرفتیم.