میتوان در یک شاعرـمنتقد، شاعر را به جستارنویس ترجیح داد: این که کنفرانسهای مسیحیِ «اسقف الیوت»، پاز الیوت را اینطور مینامید، برای شیفتگانِ سرزمین هرز ملالآور بود، بهخوبی قابل فهم است. اما شاعرـ منتقد و رهبر معنوی نزد پاز چیزی واحد را میسازند بهطوری که باعث میشود شاعر فرانسوی، کلود روآ، بگوید که این مکزیکی یادآور هُلدرلین یا نروال است که در حال نوشتن رسالههای توکویل یا مارکس هستند. مقایسهی اغراقآمیزیست اما نشان میدهد تا چه اندازه پاز شگفتانگیز بوده است. با استفاده از کلمههای مارینا تِسوِتایِوا، او «شاعری با تاریخ» بود و برخلافِ شاعری «صرفاً غنایی» «مردی با اراده» بود، همان چیزی که من رهبر معنوی نامیدهام، و نه متفکری با یک نظام فکری خاص، نه یک پیامبری که ــ مثل پاوند که با زوالش مبارزه میکرد ــ به دنبال تبدیل شعرش به تاریخِ «ویژه»ی یک ننگ باشد. پاز همانطور که بهترین منتقدانش گفتهاند، از رامون خیاراو گرفته تا پل هانری ژیرو، یک رمانتیکِ هشیار بود: او رؤیای مذهبِ شعر را در سر میپروراند اما شکاکیتش او را بیدار نگهمیداشت و….