انسان معاصر اساساً قلمروزداییشده است. سرعت فزایندهی سیلانهای شاهراهها، موسیقیها، مُدها، تبلیغات، افزارها، بیتهای اطلاعاتی، جنگها و دیگرها، به موازات رشد شرکتگرایی، حیات زیستسیاسیِ شهروند معاصر را درمینوردد؛ خواه بشری مقیم زاغهای در جنوب جهانی باشد و خواه ساکنِ یکی از کلانشهرهای هوشمند متکی به هایتِک. نزد دلوز و گتاری جریان حیات شهری، جریان جمعیت، جریان غذا، و جریان ماده-انرژی چهار جریان اصلی به شمار میآیند که مناسبات و برهمکنشهای پیچیدهشان متناوباً اصول موضوعهی کاپیتالیسم و اقتصاد جهانی را مسئلهدار میکند. برای درک آنچه دلوز و گتاری فارغ از استعارهپردازی و به معنای دقیق کلمه «ماشین اجتماعی» مینامند ناگزیر از بازخوانیِ شهرشناختیِ نظریهی جریانها هستیم. در این بازخوانی عملاً با نقشهنگاری فرایندهای رمزگذاری/رمززدایی/فرارمزگذاری، و نیروگذاریهای قلمروگذار/قلمروزدا/بازقلمروگذار در بستر حیات شهری مواجه میشویم که ما را به پهنهی سیستمِ جهانگسترِ امیال و باورها رهنمون میشوند و توامان از بالقوگیهای انفجاری و تثبیتهای انسدادزای موقعیتهای شهری تاگشایی میکنند؛ فرایندها و نیروهایی که زیست رومزهی ساکنان قلمروهای سکونتپذیر را از حیث بالفعل و مجازی برمیسازند و درمینوردند. مقالات گردآوریشده در کتاب حاضر -در قالب یک مفصلبندی چهارگانه، شامل روانشهر، مردمشهر، توانشهر، و نقدشهر- به زبانِ فنی و ساده به دل این منظومهی مفهومی در گسترهی آثار دلوز و گتاری میزنند و میکوشند لولایی برای برهمکنش انتقادی میان مفاهیم و کارکردهای عملی و اجراییشان بسازند، و به نحوی چندظرفیتی هم برای دانشجویان معماری و شهرسازی و هم برای علاقمندان پیگیر آثار دلوز و گتاری اثرگذار باشند.