مهم ترین محصول کشته شدن خلیفه سوم، پیدایش تفکری به نام تفکر عثمانی بود که تا مدت ها یکی از محورهای اصلی حوادث تاریخی را تشکیل می داد. قبلا از نقش مستقیم و موثر بنی امیه و یهودیان در کشته شدن عثمان سخن گفتیم و اینکه یهودیان و بنی امیه به این نتیجه رسیده بودند که مرگ عثمان، برای آن ها سودمندتر از زنده ماندنش است و جنازه او می تواند موجی پرقدرت و ویرانگر را در برابر تبار حق ایجاد کند. این موج، فرصت بهترین موج سواری را برای یهودیان و امویان فراهم می کرد؛ گو آنکه به صورت طبیعی باعث ایجاد فتنه ها و شکاف هایی در جامعه می شد که از یک سو فرصت ماهی گرفتن از آب گل آلود را فراهم می آورد و از سوی دیگر، کار را بر تبار حق مشکل تر می ساخت. بنابراین کشته شدن عثمان برای یهودیان و امویان چیزی جز یک معامله سراسر سود نبود؛ از همین رو بود که عثمان را دودستی به معترضان خشمگین تسلیم کردند تا هر بلایی می خواهند سر او بیاورند.
1.تفکر عثمانی
برخی از بزرگان غیرشیعه در معرفی این تفکر، اعتقاد به برتری عثمان نسبت به امیرالمومنین (ع) را پیش کشیده اند. به عنوان نمونه، ابن حجر و عینی در پاره ای موارد در توضیح «عثمانی» بودن افراد تصریح دارند که منظور از این لقب، برتر دانستن عثمان بر امیرالمومنین (ع) است.
برخی از افراد این حزب، نام امیرالمومنین (ع) را در شمار خلفا نمی آوردند و به این ترتیب تلاش داشتند حتی افضلیت ایشان بر صحابه را نیز زیر سوال ببرند. یکی از این تلاش ها از سوی عبدالله بن عمر صورت پذیرفت. از او نقل شده که پس از ابوبکر و عمر و عثمان، در میان اصحاب رسول خدا (ص) کسی را بر دیگران برتر نمی دانیم. احمد حنبل، رفتار کسانی را که به ذکر نام ابوبکر و عمر و عثمان بسنده می کردند، بد می دانست. همچنین به گفته برخی، عثمانی ها از بیعت با امیرالمومنین (ع) امتناع کردند.