با در یک خط گذاشتن خود و پروست، نهتنها قصد ندارم خود را با این نویسندهی بزرگ مقایسه کنم، بلکه بر آنم خود را با او بشناسیم: اتحادی نه بهلحاظ ارزش بلکه فقط از رویه. پروست و من پدیدار شناسی بارت است، حکایت نشانهشناسی که به جستوجوی نویسندهی محبوبش، پروست، رفته و اینک به گونهای خاص از او حرف میزند: «تازه راه افتاده بودم، پروست هنوز در جستوجوی زمان از دست رفتهاش را تمام میکرد.»