رمان دفترچههای کتابفروش که جایزهی بوکر عربی را برای جلال برجس، نویسندهی موفق اردنی به ارمغان آورد، داستان کتابفروش منزوی فرهیختهای است که در پی از دست دادن خانه و خانواده اش و به دنبال اتفاق عجیبی که برایش رخ میدهد، به فکر خودکشی میافتد اما دیدار با زنی اسرارآمیز باعث میشود از این کار منصرف شود. در پی آن گرفتار عشقی میشود که هم او را به زندگی برمیگرداند و هم رشتهای بر گردنش میافکند.بهیکباره همهچیز برایم معنای جدیدی پیدا کرد و واضحتر شد. عشق عجب معجزهگری است! به بدنی که بدون هیچ افسوسی به سمت پایان میرفت، زندگی بخشیده بود. فکر کردم آیا مرا به یاد خواهد آورد؟ آن مرد سرخوردهای را که مانند پرندهی بیپروبالی در ساحل دریا ایستاده بود و به آخرین صحنهای فکر میکرد که چشمانش قبل از رفتن به عدم، ثبت میکرد. مردی که ناگهان بدون هیچگونه اشاره و نشانهی زندگی، عاشق میشود و به روباه مرگ پشت پا میزند و با اشتیاق نابینایی که نوری دیده باشد، به دنبال آن زن میگردد تا او را پیدا کند.