مهم ترین اسطوره مربوط به نوروز، همان اسطوره آفرینش است که بهترین جلوه اش را در نوروز بابلی و آن گاه در نوروز ایرانی باز نموده ایم. نیز بنابر اسطوره ای دیگر، دوازده تن از یاران اهریمن در طول دوازده ماه سرگرم جویدن و بریدن و براندازی دوازده ستونی اند که جهان را نگاه می دارند. در روزهای پیش از نوروز، هنگامی که ستونها در شرف افتادن اند، یاران اهریمن به شادی این که کار نابودی جهان پایان یافته است، برای رقص و پایکوبی به زمین می آیند و چون بازمی گردند، می بینند که همه ستونها مرمت یافته اند. این اسطوره جلوه دیگری از ستیز میان نیروهای هرمزدی و یاران اهریمنی است. بار دیگر نور و ظلمت در برابر هم قرار می گیرند. دوازده ستون که جهان را نگاه می دارند، محتملا نمادی برای بروج دوازده گانه است و چنان که می دانیم عدد دوازده نیز در نزد بابلیان تقدس داشته است و این قداست بعدها دوام یافت، از جمله وجود دوازده ماه و… .اسطوره دیگر مربوط به ایزد رپیتوین است که سرور گرمای نیمروز و ماههای تابستان است و از خویشکاریهای او آن است که هر گاه دیو زمستان به جهان یورش می آورد، او در زیر زمین جای می گیرد و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند و به ویژه، ریشه های درختان را در برابر سرمای زمستان می پاید. او سر هر بهار بازمی گردد و درختان را شکوفا می کند. پس جامه سبز و شکوفه های زیبا محصول پیروزی رپیتوین بر سرماست که در واقع، نماد پیروزی نهایی نیکی بر بدی است.