یکی را باز کردم. بوی کره ی خوش عطری را می داد که با بوی زنانگی درآمیخته بود! سال ها بود رژ قرمز نزده بودم؛ شاید حدود سه سال. حتا وقتی کارمن دعوتم کرده بود، رژلب کج و کوله ای زده بودم، طوری که از بالای خط لبم بیرون زده بود.
با سلطه ی داعش و سختی زندگی با قانون های اجباری، مردم وارد زهدی ناخودآگاه شده بودند. می خواستی لب هایت سیاه باشد تا وقتی بیرون می روی کسی نفهمد زنی یا مرد.