زبان منشوری ست که پیش از زبان بوده است نقشی داشته؛ اثری جاپایی. زبان می گوید: در اینجا گوش فرا بده و تو گوش فرا می دهی که پژواکی در اینجا بود. سکوت را بپذیر و بیا که سکوت کنیم کلمات را برگیر و بیا که برزبان بیاوریم که بیرون از زبان، زبان زخمی ست که از آن جهان خون گرفته و در شریان هایش جاری ست. زبان می گوید: هست، نیست و هست زبان می گوید: من زبان می گوید : بس کن، بگذار که بگویمت بگذار که لمس ات کنم، بس کن، بگو و تو گفتی...