داستان پیرمرد و دریا در مقایسه با اغلب داستانها، از جهات بسیار، اثرى استثنایى است. دورۀ وقوع حوادث آن بسیار کوتاه است؛ بخش بزرگى از آن در طى سه روز و سه شبى رخ مىدهد که پیرمرد در دریا به سر مىبرد.
البته یک روز پیش از آغاز و یک نیمروز پس از پایان داستان نیز وجود دارد. حال مىتوانید تصور کنید که کار نویسنده چقدر دشوارتر مىشود. سه روز از زندگى یک نفر بىآنکه نفرى دیگر در اطرافش باشد. در حالت عادى، چنین داستانى بسیار خستهکننده مىشود. ولى اغلب خوانندگان داستان معتقدند که پیرمرد و دریا خستهکننده نیست. همینگوى چگونه توانست زمانى چنین کوتاه را در زندگى فقط یک نفر به زمانى چنین جالب تبدیل کند؟ در روز قبل از داستان، هشتاد و چهار روز از آخرین صید سانتیاگو یا «پیرمرد» مىگذرد. او یک بیوهمرد است و کوچکترین اثرى از وجود فرزند در زندگىاش دیده نمىشود. فقط «پسرک» یا مانولین را در کنار خود دارد که همراه و دوست حقیقى اوست. مانولین شاگرد سانتیاگو بوده است، ولى پدر و مادرش او را مجبور کردهاند در قایق ماهىگیرى دیگرى کار کند، چون سانتیاگو «بد مىآورد». ولى پسرک همچنان به پیرمرد وفادار است و او را در تدارک دیدن براى صید یک «ماهى بزرگ» یارى مىکند.