شاید شما هم از آن زوجهایی باشید که در زندگی مشترکتان مشکلات زیادی دارید؛ اما نمیدانید باید مشکلات را حل کنید و ادامه دهید یا اینکه به زندگی مشترکتان خاتمه دهید؟ انتخاب هر کدام از این راهها مسئولیت سنگینی بر دوش شما میگذارد و عواقبی هم دارد. ممکن است یک روز با دیدن نکات مثبت همسرتان تصمیم بگیرید در این زندگی بمانید و فردا با دعوایی که بینتان پیش میآید، قید این رابطه را بزنید. اما واقعا در این وضعیت باید چه کرد؟ آلن دو باتن سعی کرده است در این کتاب شرحی از این وضعیت ارائه داده و سپس توضیح دهد که چگونه میتوان این مشکل یا مسئله را حل کرد. برخی مواقع، بهخاطر ناامیدی ناشی از عدم قطعیت رنجآور دربارهٔ اینکه آیا بهتر است در زندگی مشترک بمانیم یا آن را تمام کنیم، احتمالا کنجکاوانه در آن زندگی میمانیم و به این شکل، شرایط حتی بدتر از چیزی که بود میشود. اگر همسر ما آشکارا کاری هولناک انجام داده بود، اگر به طرز مصیبتباری ناخوشایند بود و نمیتوانستیم بیش از یک دقیقه در حضور او تاب بیاوریم، مخلص کلام، اگر ما و ایشان متقابلا یکدیگر را تحقیر میکردیم، دستکم برایمان روشن میشد که در ادامه چه باید بکنیم. اما وضعیت ما معمولا با مجموعهای از حقایق عجیب پیچیده میشود: بعضی مواقع شریک زندگیمان را دوست داریم، با هم میخندیم، برای یکدیگر احترام قائلیم، او شب گذشته به نظرمان بسیار جذاب رسیده، فکر میکنیم در مصاحبت فوقالعاده است و به نود و نه درصد افرادی که هر روز از مسیر ما عبور میکنند برتری دارد. کلافهکننده اینکه هرچه تلاش کنیم، نمیتوانیم از او متنفر باشیم. در دورهٔ تعلیق میان دوگانهٔ ماندن یا رفتن کاملا تنهایید. جامعه برای افرادی که رها شدهاند صبر و حوصلهٔ زیادی دارد و تمایل شدیدی به کسانی دارد که درگیر روابط جدی هستند، اما این حالت سردرگمی و دوگانگی ممکن است یکباره احساسی ناخوشایند و خستهکننده ایجاد کند. در مواجهه با بیشتر مردم، صرفا مجبوریم جبههٔ شجاعانهای داشته باشیم و سکوت کنیم. آنها اصلا نمیدانند که ما چقدر نشخوار فکری میکنیم و چه رنجی تحمل میکنیم. وقتی از شریک زندگیمان تعریف میکنند، لبخند بیجانی میزنیم و میگوییم که چقدر در آن لحظه با هم خوشحال هستیم. کتاب چگونه برای ادامه زندگی مشترکمان تصمیم بگیریم؟ تلاشی است برای کمک به ما برای غلبه بر این لختی. ما برای انجام کاری که مدتهای مدیدی در فکرش بودیم احتمالا در جستوجوی مجوزی هستیم و امیدواریم که این کتاب به کار ما مشروعیت ببخشد. اما همچنین ممکن است در مواردی ایدهٔ ترککردنْ آشکارا ترسیم بشود، با آن مخالفت بشود و میل تازهای برای امید و توافق به وجود بیاید. بهترین راه برای اینکه طبع خودمان را کشف کنیم این است که ببینیم با چه بخشی از مطالب کتاب موافقیم و کدام مطالب خودبهخود فریاد اعتراضمان را برمیانگیزاند. پس از مطالعهٔ این کتاب، شاید تصمیم بگیریم که میخواهیم بمانیم. یا شاید بفهمیم که باید در روزهای آتی گفتوگویی برای پایاندادن به مسائل داشته باشیم. حاصل این مطالعه به هر سمتی که برود، میتوانیم فارغ از هر چیز دیگر امید داشته باشیم که ماجرا حلوفصل بشود. نمیتوانیم به این دوگانگی نامحدود ادامه بدهیم؛ لازم است که یا دوباره به عشق متعهد بشویم یا با مهربانی از آن دل بکنیم. در بهترین حالت، چنانچه بمانیم دلایل قطعی برای انجام این کار داریم و اگر برویم با حداقل تردید و حسرت میرویم.