روشناییهای فلسفه بر پایهی «تمثیل غار» افلاطون و این حکمت سقراط شکل گرفته است که «زندگی بررسی نشده ارزش زیستن ندارد.» در تمثیل غار فردی از زنجیرهای داخل «غار» رهایی مییابد و «روشناییهای» بیرون را درک می کند و دیگران را هم به این روشناییها فرا میخواند. کتاب، طی ۶۴ گفتار از اندیشمندان و نویسندگانی چون برتراند راسل، جولیان بگینی، آلن دوباتن، ریچارد کراوت و دیگران دربارهی بسیاری از مهمترین درسهای انسانیت و تفکر بشر سخن میگوید.
در زمانه ای که به شکلهای مختلف خطر پیروزی نیازموده از دیگران در میان است، اهمیت سنجش امور بیش از پیش روشن میشود. چنان که ویتگنشتاین میگفت:« هیچ چیز را مسلم نگیرید، فکر کنید» یا گاندی میگفت:«من به هیچکس اجازه نمیدهم با پاهای کثبفش در ذهن من راه برود». و به اعبیر هاول:« در هر کس اشتیاقی به کرامت راستین بشری، کمال اخلاقی، بیان آزادانهی خویشتن و احساس تعالی وجود دارد. بااینحال، در هر فردی تمایلی برای تنسپردن به دروغ هم وجود دارد»اما«میتوان بر پایهی حقیقت زندگی کرد».
روشناییهای فلسفه کوششی فکری و اخلاقی برای کمک به شکوفایی فردی و اعتلای زندگی جمعی است، چیزی که یوهان هردر فیلسوف آلمانی از آن به خوشبختی جمعی تعبیر میکرد.