«ویکتور لیدیو خارا مارتینز» متولد ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۲ در خانوادهای پرجمعیت، فقیر و با پدری الکلی بود. وقتی پدر الکلی خانواده را ترک نمود، مادر روی آموزش بچهها تاکید کرد. او پیشتر یک خواننده ی فولکلور در مراسمهای عروسی بود. وقتی ویکتور در ۱۵ سالگی مادرش را از دست داد، مدتی با خیال کشیش شدن یا پیوستن به ارتش زندگی کرد تا آنکه به موسیقی و تئاتر علاقمند شد. او پس از مدتی در زمینه ی موسیقی بسیار نامآور شد و به اشعار «پابلو نرودا» توجه ویژه نشان میداد.
با کاندیدا شدن «سالوادور آلنده» برای ریاستجمهوری، او به کمپ حامیان او پیوست و به نفع او کنسرتهای مجانی اجرا کرد. در سال ۱۹۷۰، آلنده قاطعانه بهعنوان رئیسجمهور برگزیدهشد، اما آمریکا که افکار سوسیالیستی او را به ضرر منافع خود در منطقهی آمریکای جنوبی میدید، در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ بر ضد او و به یاری ژنرال «آگوستو پینوشه» کودتایی نمود که به مرگ تراژیک آلنده در کاخ ریاستجمهوری انجامید. در لحظات کودتا، ویکتور در دانشگاه فنی که در آن استاد بود، گیر افتادهبود. او شب کودتا را در کنار شاگردان و همکارانش در دانشگاه ماند.
در صبح روز 12 سپتامبر، خارا به همراه هزاران دستگیرو در استادیوم ملی شیلی زندانی شد. بسیاری از آنان بوسیلهی رژیم پینوشه شکنجه و کشته شدند. خارا در 15 سپتامبر 1973 در حالی که استخوانهای هر دو دستش در اثر شکنجههای مکرر خرد شده بود اعدام شد . وی کمی قبل از مرگ دربارهی وضعیت زندانیان در استادیوم شعری سرود که آن را تکهای کاغذ نوشت و در کفش یک دوست پنهان کرد . برای این شعر هرگز اسمی در نظر گرفته نشد. بیشتر این شعر را با نام استادیوم شیلی می شناسند.