بایا، هرگز مورد توجه نبوده و زندگی فقیرانهای داشته، در عوض سامسون بزرگشدهٔ خانوادهای متمول است.
وقتی این دو نفر، تابستان را در همسایگی هم میگذرانند، در مییابند دارایی و ثروت، تنها نقطة غیر مشترک بین آنهاست.
ارتباط بینشان به اندازهای قدرتمند است که قابل نادیدهگرفتن نیست. اما قرار است پایان تابستان از هم جدا شوند و هرکدام به ایالتی در دو سمت مخالف کشور بروند. به همین خاطر، هر دو تصمیم میگیرند به دوستی تابستانی سطحی و کوتاه مدتی اکتفا کنند.
آنچه که نمیدانند این است که موجی عظیم خواهد آمد و قلبهای هر دو را با خود به دریا خواهد برد...