سوسیوکاوی اصطلاحی ابداعی است برای تلفیق و تلاقی نظر و عمل در چند شاخه از علوم انسانی از جمله علوم اجتماعی روانکاوی حکمت عملی فلسفه های شرقی و اخلاقیات، تدبیر منزل و سیاست ،مدن در این نظریه، این نقطه عطف قرابتی دارد با آرای اندیشمندانی چون اریک فروم ،آدام ،بلانر یاکوب مورنو، رابین ژرژ کالینگوود و دیگران
بخشی از کتاب سوسیوکاوی نظریه ای د رباب رهایی و رنج:
«جامعه» عین رنج است و این یک اصل است…. انسان فکر میکند که میتواند همه وجود و ظرفیتهای بالقوه خودش جامعه و انسانها را بالفعل کند. او فکر میکند که همه ایده آلها را میشود روی کره خاکی با جامعه پیاده کرد. همان لحظه که تو تصور میکنی می توانی امر ایده آل را به چنگ بیاوری و لباس امر واقع را بر او بپوشانی و بعد بگویی ما به ساحت ایده آل ،رسیدیم شکاف ایجاد می شود. تناقض و پارادوکس بین ایده ها و امر واقع برزخ انسان است. از یک سو به انسان حرکت، جوشش و انگیزه می دهد که دائم به این امر واقع رضایت ندهد… به قول سقراط که به او میگویند تو داناترین فرد در آتن هستی میگوید که بله درست است اما نه به آن دلیل که شما میگویید من داناترین فرد در آتن هستم نه به دلیل این که دانسته هایم بیشتر از همه است، بلکه به این دلیل که من میدانم که هیچ نمیدانم. فاصله بین امر ایده آل و امر واقع تعریف هبوط انسان است. هبوط یعنی این که انسان بداند یا به این وجدان برسد که در این عالم واقع نمیتوان همه ظرفیتهای ایده آل را به منصه ظهور رساند. این نوع فهم و دانایی دو پیامد برای انسان دارد یکی اینکه به سمت نیهیلیسم یا پوچ گرایی بلغزد و بگوید که پس این دنیا چیست و به چه دردی میخورد. اگر نمیشود به زیباترین زیبایی ها رسید، پس باید همه چیز را آتش زد و زشتی ها را نابود کرد….