جنگ جهانی دوم بهروایت سیمون دو بووار. کتاب «خاطرات جنگ (1941 – 1939)»، با عنوان اصلی Journal de guerre: (Septembre 1939 - Janvier 1941)، خاطرات و یادداشتهای روزانهای است که سیمون دو بووار آنها را همزمان با شروع جنگ جهانی دوم و اوجگیری این جنگ و اشغال پاریس بهدست نیروهای آلمان نازی نوشته است.
دو بووار در کتاب «خاطرات جنگ» حالوهوای پاریس ملتهب دوران جنگ را از منظر خود ترسیم کرده و همچنین از دلواپسیها و حسیات و تأملات و دلمشغولیهایش در این دوران و مشاهدات و برداشتها و دریافتهایش از رفتارها و واکنشهای مردم به جنگ نوشته است.
کتاب «خاطرات جنگ» سندی خواندنی از یکی از بحرانیترین و تاریکترین اعصار تاریخ اروپای قرن بیستم است.
کتاب «خاطرات جنگ» همچنین، چنانکه در مقدمۀ سیلوی لوبن دو بووار بر آن و نیز مقدمۀ صدف محسنی بر ترجمۀ فارسی این کتاب اشاره شده، مکملی است برای نامههای ردوبدل شده میان سیمون دو بووار و ژان پل سارتر در همان دورهای که این خاطرات در آنها نوشته شدهاند.
خاطرات شخصیِ آدمها از دورههای مهم تاریخی، نکاتی باریکتر از مو را درباب آن دورهها میگویند که چهبسا در تاریخهای رسمی به آنها برنخوریم. کتاب «خاطرات جنگ» سیمون دو بووار نیز از این قاعده مستثنا نیست.
سیمون دو بووار در کتاب «خاطرات جنگ» زندگی روزمرۀ خود و مردم پاریس را در یکی از تاریکترین و هولناکترین اعصار تاریخ اروپا، یعنی دورۀ جنگ جهانی دوم، شرح میدهد.
کتاب «خاطرات جنگ» شامل یادداشتهای روزانه و خاطراتی است که سیمون دو بووار آنها را بین سالهای 1939 تا 1941، یعنی از شروع جنگ جهانی دوم تا چند ماه بعد از اشغال پاریس بهدست نیروهای آلمان نازی، نوشته است.
در ابتدای کتاب «خاطرات جنگ»، یعنی نخستین یادداشتهای دو بووار، میبینیم که جنگ تازه دارد شروع میشود و گویی در پاریس هنوز کسی آن را چندان جدی نگرفته است. عدهای میگویند جنگی در نخواهد گرفت اما دلهره کمکم بر شهر سایه میاندازد و شهر حالتی نظامی به خود میگیرد و سکوتی اضطرابزا بر آن حاکم میشود.
دو بووار در کتاب «خاطرات جنگ» از بیتفاوتی و انفعال ابتدایی مردم در قبال جنگ و نیز از ترسها و دلواپسیهای برآمده از جدی شدن وقوع آن مینویسد و همچنین احساسات متناقض خود را نسبت به بحران جنگ بیان میکند و از تضاد آنچه در درونش در جریان است و آنچه در آن بیرون دارد اتفاق میافتد سخن میگوید و همچنین از اینکه در شرایط سخت چطور میتوان تاب آورد. او در کافهها و رستورانها پرسه میزند، با آدمهای مختلف حرف میزند، به بحثها دربارۀ جنگ گوش میدهد، اخبار روزنامهها را منعکس میکند و اینها همه را، در کنار مشاهداتش از چهرۀ شهر در دورانی که اضطراب جنگ آن را فرا گرفته است، در یادداشتهای کتاب «خاطرات جنگ» منعکس میکند.
در جایی از کتاب «خاطرات جنگ»، که دو بووار دارد ژان پل سارتر، یارِ غارش را که دارد به جنگ میرود، شبانه بدرقه میکند، فضا «کافکایی» توصیف میشود چون پرسوجوی سارتر از ژاندارمها برای اینکه بداند چطور به یگان نظامی بپیوندد و حالت بیاعتنای ژاندارمها، حالوهوای آثار کافکا را برای دو بووار تداعی میکند.
ژان پل سارتر در کتاب «خاطرات جنگ» حضوری پررنگ دارد و این حضور، گاهی حضور فیزیکی است و گاهی در ذهن دو بووار که مدام دلواپس سارتر است که مبادا در جبهۀ جنگ آسیبی ببیند.
سیمون دو بووار همچنین در کتاب «خاطرات جنگ» مدام از دلواپسیاش برای یکی از شاگردان سارتر، که بهعنوان سرباز در جنگ حضور دارد، سخن میگوید.
جنگ در جریان است و زندگی روزمره هم، میان بمباران و در سایۀ هراس از مرگ، جریان دارد. آژیرهای خطر مدام به صدا درمیآیند. مردم، با ماسکهای گاز، اینور و آنور میروند و دلهره و وحشتی بر فضا حاکم است. در کتاب «خاطرات جنگ» اینها همه با ریزبینی و جزئینگری به تصویر کشیده شدهاند.