زمانی را به یاد میآورم که پدرم از من پرسید: «تنها کاری که تو میکنی اینه که به حرفای مردم گوش میدی، درسته؟» درست است. اما گوشدادن چیست؟ و بهعنوان یک درمانگر، اینکه به قول بندیکت با گوش دل به حرفها گوش بسپاری به چه معناست؟
یک فرد عادی تنها آنچه را میشنود که فردی هوشیارانه به زبان میآورد. او با خود فکر میکند که “این کاری که این آدم میکنه اصلاً با عقل جور در نمیآد! او دیوونه است!!!” اما بهعنوان یک درمانگر، ما میپرسیم: «محتوای ناهشیاری که رفتار این بیمار در آن کاملاً معنا مییابد، چیست؟