محمد العتابی درباره فضای حاکم بر مجموعه شعر "گریز باد از شهر سنگستان" میگوید: این مجموعه در یک چهارچوب مشخص شعری است که میتوانم به آن نام "مجموعه شعر" اطلاق کنم. به بیان دیگر همه مجموعه پیرامون یک موضوع متمرکز شده است و چنین تجربهای را شاعران بسیاری داشته اند. از نگاه هنری ، در تمام طول مجموعه دیدم که شعری مرا محاصره کرده است و غیر از سرودن آن هیچ راه دیگری ندارم و هرگز فکر نکردم که میتوانم این اثر را به مجموعه بعد بسپارم. لحظهای که شبیه به ایستادن روی اسکله است شعرم را در خود غرق می کرد مرا مجبور میکرد که کاری که شعر با درونم انجام داده است را دوباره آغاز کنم و به دنبال خودم بگردم، حرف هایی را بزنم که در زندگی روزمره مردم هرگز با آنها روبه رو نیستم و روحم را که عادت به فرار دارد مجبور کنم بایستد. به این ترتیب غربت یک در بود که از آن خارج شدم، اما همه پنجره های مرا کوبید و این کار باعث میشد که نتوانم از دیدگاه و موضع خود بگریزم. موضعی که نمی دانستم چه دری به سوی آن گشوده خواهد شد و پیش از سرودن این شعرها هیچ چیز درباره آن نمی دانستم.