شاعران این دفتر تجربۀ جنگهای جهانی، فاشیسم، جنگِ ایدئولوژیها، مارکسیسم، اومانیسم، فرایندِ دموکراسی و روانشناسی در بعدهای چندگانۀ آن را از سر گذراندهاند. در نظرِ آنها انسان با خطرِ تهدیدِ بردگی و بیگاری در لابیرنتِ ساختارهای مدرن روبهرو است. باور دارند که شعر نمیتواند او را به آرامش فرابخواند. عصر، عصرِ ناآرامی است و باید حقیقت را هرچه عریانتر در آثار ادبی به نمایش درآورد. و چنین است که رنجها و آرزوهای بشری تجربۀ حسّی یا تصویرِ شعری آنها را برمیسازند. این شاعران’ در مرگ بهگونهای مینگرند که گویا با آنها در سفری جاودانه همراه شدهاند. عشقِ خود را در رفتارشان با اشیاء و پدیدهها به نمایش میگذارند. ذهنیتی گسترده، فراگیر و بشری ارائه میدهند. شعر در سرشت و سرنوشتشان نقشی تعیینکننده بازی میکند. در فراروی’ از فرمی به فرمی دیگر میراثِ تاریخی خود را فراموش نمیکنند. این میراث’ ارزشِ سنّتی و ادبی دارد. این است که از آمیزشِ سنّت و مدرنیّت سربلند برون میآیند.