ناکس درام را تحمل نمی کند، حتی اگر به شکل یک عروس فراری سرگردان باشد.
نائومی فقط از عروسی اش فرار نمی کرد. او برای نجات دوقلو خود به ناک اوت، ویرجینیا، شهری ناهموار که در اطراف لبهها قرار دارد، میرفت که در آن اختلافات به روش قدیمی حل میشود… با مشت و آبجو. معمولا به همین ترتیب برای نائومی حیف که دوقلو شیطان او اصلاً تغییر نکرده است. تینا پس از کمک به ماشین و پول نقد نائومی، او را با چیزی غیرمنتظره رها می کند. نائومی نمی دانست که او خواهرزاده دارد. حالا او در شهر گیر کرده است، بدون ماشین، بدون کار، بدون برنامه، و بدون خانه با یک پسر 11 ساله که میخواهد از او مراقبت کند.
دلیلی وجود دارد که Knox برای خانمهای دارای عارضه یا مراقبتهای بالا، مخصوصاً زنان عاشقانه، عمل نمیکند. اما از آنجایی که زندگی نائومی درست جلوی چشمان او شکسته شد، حداقل کاری که او می تواند انجام دهد این است که به او کمک کند تا از مشکلات خلاص شود. و به محض اینکه او دچار مشکل جدید نشد، می تواند او را تنها بگذارد و به زندگی آرام و انفرادی خود بازگردد.
حداقل تا زمانی که مشکل به خطر واقعی تبدیل شود، این برنامه است.