بررسی حاضر اگرچه با نگاهی به تاریخ مناسبات خارجی روسیه به خاور به طور کلّی و خاورمیانه به صورت اخص، از بدو پیدایش امپراتوری روسیه آغاز می شود اما تأکید اصلی اش بر دوره پساشوروی است. دوره ای که در آن در عین برجای ماندن پاره ای از ویژگی های ریشه دار در نوع نگاه روس ها به جهان پیرامونشان - که امپراتوری مآبی یکی از گرایش های شاخص آن است - در قیاس با گذشته، به خصوص با دوره شوروی، ویژگی های جدیدی به خود گرفته است. شاید مهم ترین این ویژگی ها پشت سرگذاشتن هرگونه ملاحظات ایدئولوژیک و اتخاذ یک رویکرد کاملا مصلحت گرایانه باشد.
در واقع بخش مهمی از این نوشته، با ذکر نمونه های مشخص از نوع تعامل روسیه جدید با خاورمیانه، به توضیح همین پدیده اختصاص دارد.