داستان رنج هرگز ساده نیست، بلکه شامل درد، فقدان و پرسشگری و همچنین شجاعت، رشد و هدفمندی است. چیزی نیست که بتوان بر آن پیروز شد، بلکه بخشی گریزناپذیر از زندگی است. همه رنج خواهیم برد، ولی مهم نحوهی رنجبردنمان است و ازآنجاکه همهی ما با این قطعیتهای وجودی روبهرو میشویم، به ما یادآوری میشود که زندگی هدیه است و ما میتوانیم انتخاب کنیم چه کاری با این هدیه انجام دهیم. مری اُلیور بهطور جانسوزی این تجربهی انسانی را در خطوط پایانی شعر «روز تابستانی» توصیف میکند:
«مگر نه آنکه عاقبت همهچیز خیلی زود از بین میرود!
به من بگو چه خواهی کرد
با یگانه زندگی عنانگسیخته و گرانبهای خود!»
زندگی هیچ انسانی بدون رنج نیست، اما رنجهایی وجود دارند که چنان عمیق و بیرحمانهاند که تاروپود هستی آدمی را برای همیشه تغییر میدهند. در شجاعت رنجبردن، درل و سارا ون تانگرن چارچوبِ درمانی جدیدی را معرفی میکنند که با پرورش معنا، به شکوفایی در بحبوحهی رنج کمک میکند. این مدل تلفیقی با استفاده از مطالعات علمی، مثالهای بالینی و داستانهای شخصی از خسران و اندوه، به کسانی کمک میکند که با چنین رنجهایی مواجهاند.