خانواده ووس خانواده ای عادی هستند. آنها در کلیسایی زندگی می کنند که به تازگی تعمید داده شده است. مادر سرطانی که زمانی در زیرزمین زندگی میکند، پدر خانواده با پرستار سابق مادر ازدواج کرده است، برادر ناتنی کوچک اجازه ندارد هیچ کار سرگرمکنندهای انجام دهد یا چیزی بخورد، و خواهر و برادر بزرگتر با وجود آزار دادن بسیارخود را عالی نشان می دهند. ولی شایستگی عالی بودن در انها وجود دارد.
Merit Voss ثروتمند نبود با اسرار خانواده مجبور شد در مغازه عتیقه فروشی محلی برای کسب جایزه بعدی خود تلاش کند، ساگان را پیدا می کند. شوخ طبعی و ایده آل گرایی غیرقابل معذرت او خلع سلاح می شود و جرقه ای دوباره در او ایجاد می کند – تا زمانی که او متوجه می شود که او کاملاً در دسترس نیست. مریت به فکر فرو میرود و خانوادهاش را از کناری تماشا میکند، وقتی رازی را میآموزد که هیچ جای دنیا نمیتواند آن را برطرف کند.
مریت که از دروغ ها خسته شده است، تصمیم می گیرد قبل از اینکه آنها را برای همیشه پشت سر بگذارد، توهم خانواده شادی را که هرگز بخشی از آن نبوده، از بین ببرد. هنگامی که نقشه فرار او شکست می خورد، مریت مجبور می شود با عواقب سرسام آور گفتن حقیقت و از دست دادن پسری که دوست دارد کنار بیاید.
تند و قدرتمند، بدون شایستگی لایههای دروغی را که یک خانواده را به هم پیوند میدهد و قدرت عشق و حقیقت را بررسی میکند.