فرانسین زن جوانی است که در مزرعهای در فرانسه زندگی میکند. داستان اینگونه آغاز میشود که او عمویش را میبیند که تلو تلوخوران به خانه میآید و در اثر درگیری با برادر فرانسیس مجروح شده است. (چون عموی فرانسیس با همسر برادر فرانسیس رابطه عاشقانه برقرار کرده بود.) پس از چند اتفاق ناخوشایند، فرانسین به یک هتل میرود، جایی که برای اولین بار از وجود خود، بدن خود و ضربان قلبش آگاه میشود.