کتاب وَلکِریها به تجارب کوئلیو در بیابان موهاوی کالیفرنیا میپردازد و بهلحاظ سرشت اثر، نوعی زندگینامة خودنوشت به شمار میرود تا اثری داستانی. کتاب با توصیف تجربة واقعی کوئلیو از موقعیتی حقیقی در ریو دو ژانیرو آغاز میشود که او در آن دستنوشتة کتاب «کیمیاگر» را به استاد خویش میدهد. طی گفتگویی با استاد خویش میگوید: «شاهد متلاشی شدن رؤیاهایم بودهام؛ درست در زمانی که فکر میکردم دارم به آنها دست پیدا میکنم». استادش، برای شکستن این نفرین، او را به سفری در بیابان کالیفرنیا میفرستد تا پائولو بتواند فرشتة نگهبان خود را بیابد. پائولو و همسرش کریستینا راهی این سفر میشوند و با ولکریها دیدار میکنند. مانند بسیاری دیگر از کتابهای کوئلیو، ولکریها نیز، کتابی دربارة شجاعت شخص ماجراجو، سفر، کشمکش، امید، و ناامیدی است. در پی رؤیای خود بودن، از سویی آشکارگی جلال خداوند و از سویدیگر مسئولیت اجتماعی افراد برای سرمشقی برای دیگران بودن به شمار میرود. همانطور که فرشته میگوید: « تمام چیزی که جهان به آن نیاز داشت، یک سرمشق بود. کسانی که میتوانستند رؤیای خود را دنبال کنند و برای اعتقادات خود بجنگند.»