دکتر مجتهدی معتقد است؛ تلاش او برای شناخت افکار هگل به معنای صحه گذاشتن بر افکار یا گفتههای این فیلسوف و مکتب خاص او نیست. وی در این باره گفت: فلسفه الزاما در جهت تأیید افکار یک فیلسوف معین، اعم از غربی و یا حتی شرقی نیست، بلکه معنای اصلی و کاربرد موثر آن به لحاظ آموزشی در نشان دادن تقابل افکار مختلف در سطوح و درجات متفاوت است، به همین منظور، در بعضی از قسمتهای این کتاب(افکار هگل)، نواقص و ضعفهای فکری هگل مورد اشاره قرار می گیرد و وضع مجامعی که او در دیالکتیک خود آن را تجویز می کند، زیر سوال برده می شود. همچنین موارد زیادی نشان داده می شود که هگل از دیالکتیک گاهی بسیار سطحی و به نحو مصادره به مطلوب استفاده کرده است.
آنچه برای نویسنده این کتاب در مورد فلسفه هگل بیش از هر چیز دیگر مهم بوده است، نفس تفکر او و امکان دقت در تقابل میان افکار او با گفتههای دیگران و احتمالا تشخیص چگونگی تعاملی بوده که میان آنها برقرار میشده است.
دکتر مجتهدی در مورد مطالب این کتاب تأکید دارد که بیشتر برای افزایش اطلاعات شخصی خود به این تحقیقات جدید پرداخته است. در اصل دانشجویی کرده و اولویت را برای تعلم خود دانستهام نه الزاما تعلم دیگران.
این استاد فلسفه برای برقرار کردن تناسب میان بحث های مختلف کتاب و مشخص کردن جایگاه مطالب در نظام کلی فلسفه هگل در قسمتهای اول کتاب چند فصل را به گزارش بحثهای شناخته شده هگل اختصاص داده است تا از این طریق ترتیب تاریخی انتشار سه کتاب اصلی هگل، یعنی "پدیدارشناسی روح"،"منطق" و "دایرة المعارف علوم انسانی" را حفظ کند.
کتاب" افکار هگل" به مطالبی اختصاص یافته است که قبلا به این وسعت در ایران مطرح نشده است یعنی درس نوشته هایی که هگل در مقاطع مختلف زمانی، حدودا بیش از دو دهه، درباره تاریخ فلسفه تدریس کرده است. هگل در این درس نوشته ها موضوعها و مطالب خود را هر بار به عینه تکرار نکرده و در این زمینه کتاب مستقلی نیز ننوشته است، به همین دلیل، معمولا این مطالب بر اساس بعضی از یادداشتهای او یا بیشتر بر اساس جزوه های درسی دانشجویان متعددی که طی دوره های مختلف در حوزه های درسی او شرکت کرده اند، بررسی میشود و نویسنده به همان مطالب و به زبان فرانسه رجوع کرده است.
در کتاب"افکار هگل" به منابعی که هگل با آنها سروکار داشته و اهداف او از استفاده منابع توجه داشته است علاوه بر فلسفه های شرقی، درباره توجه خاص هگل به یونان باستان و فلاسفه آن سرزمین و به نحو ویژه درباره نظر او نسبت به فلسفه افلاطون صحبت شده است.