همین ساختمانی که اکنون شما در آن قرار دارید و همین کوچه های اطراف از چه ازدحامی برخوردار بود و چه کسانی در این مجلی نشسته بودند و چه سخنانی در آن محفل جنون، می رفت. من کاملا به یاد دارم که در نقطه پایانی مجلس نشسته بودم و کثیری از دوستان ما از خوف ساواک، با نقاب بر چهره، در این مجلس حضور داشتند... افرای از فرانسه، آمریکا، کشورهای دیگر اروپایی و از خود انگلستان، در این جا حضور داشتند. آقایان بنی صدر، دکتر حبیبی، صادق طباطبایی و احسان شریعتی سخنرانی کردند... آقای بنی صدر در سخنان خود به یکی از نوشته های مرحوم دکتر شریعتی استناد میکرد که گفته بود: به من میگویند این قدر تند نرو اگر این همه کار کنی، نمیتوانی بیشتر از پنج سال زنده بمانی و بنی صدر میگفت آن نوشته، چهارسال و هشت ماه پیش از مرگ دکتر شریعتی نوشته شده بود بنابراین آن پیش بینی های کاملا درست از آب در آمده بود... جنازه مرحوم دکتر به سوریه حمل شد اما در خیابان های لندن خبر دیگری بود. انبوه عظیمی از دانشجویان و علاقه مندان مرحوم شریعتی اجتماع کرده بودند و تابوتی هم پیشاپیش آن ها حرکت داده میشد. البته این تابوت، خالی بود و جنازه ی دکتر در آن نبود. عکس ها و فیلم هایی از آن زمان در دست است که اگر ببینید باز کاملا مشخص است...