سپید دندان، اثری است در نقطه مقابل آوای وحش که سه سال پیش از آن چاپ شده بود. اگر در آنجا باک، سگ اهلی سورتمه کش، به گرگی درنده تبدیل می شود، در اینجا حیوانی وحشی (که سه چهارم آن گرگ و یک چهارم آن سگ گرگی است) اهلی می شود و به کمک انسان می آید. باک وقتی توله است، توسط یک بومی سرخ پوست گرفتار می شود و در ازای غذا و سرپناهی به خدمت او درمی آید. هنوز سپیددندان کاملاً اهلی نشده است، زیرا خوی گرگی وی دائماً توسط همنوعان رقیبش به مبارزه خوانده می شود. یکبار به هنگام قحطی از دست صاحبش می گریزد. اما دوباره برمی گردد و آخر سر، در ازای یک بطری نوشیدنی، به بیوتی اسمیت، که مرد بی پروایی است، فروخته می شود. او مردی است که سگها را به جان هم می اندازد و از این راه کسب درآمد می کند. درحین درگیری شدید با یک «بولداگ» قوی هیکل، مهندسی به نام ویدون اسکات، در لحظه های آخر، به داد سپید دندان می رسد، و حیوان از آن به بعد در خدمت اوست و برای وی در حکم یک «شریک» بسیار دوست داشتنی است.