ارزش اضافی یک مفهوم اصلی در نقد کارل مارکس از اقتصاد سیاسی است. به طور متعارف، ارزش افزوده برابر با مجموع درآمد ناخالص دستمزد و درآمد ناخالص سود است. با این حال، مارکس از اصطلاح مهرورت برای توصیف بازده، سود یا بازده سرمایه تولیدی سرمایهگذاری شده، یعنی میزان افزایش در ارزش سرمایه استفاده میکند. از این رو، استفاده مارکس از مهرورت همیشه به عنوان "ارزش اضافی" ترجمه شده است و آن را از "ارزش افزوده" متمایز می کند. طبق نظریه مارکس، ارزش اضافی برابر است با ارزش جدیدی که کارگران بیش از هزینه کار خودشان ایجاد میکنند، که سرمایهدار هنگام فروختن محصولات، آن را به عنوان سود تصاحب میکند. مارکس فکر می کرد که افزایش عظیم در ثروت و جمعیت از قرن نوزدهم به بعد عمدتا ناشی از تلاش رقابتی برای به دست آوردن حداکثر ارزش اضافی از اشتغال نیروی کار است که منجر به افزایش به همان اندازه عظیم بهره وری و منابع سرمایه می شود. تا جایی که مازاد اقتصادی به طور فزاینده ای به پول تبدیل می شود و به صورت پول بیان می شود، جمع آوری ثروت در مقیاس بزرگتر و بزرگتر امکان پذیر است (به انباشت سرمایه و محصول مازاد مراجعه کنید). این مفهوم ارتباط نزدیکی با مازاد تولیدکننده دارد.