به عقیدهی بسیاری از هگلپژوهان مقدمههایی که هگل بر برخی آثار بزرگ خود، ازجمله زیباییشناسی و پدیدارشناسی روح، نوشته خود آثاری مستقل به شمار میروند و چنانکه هگل در برخی از این آثار تصریح کرده است مقدمهنویسی او نه در حکم چکیده و زبدهی اثر اصلی است و نه درآمدی برای آشنایی خواننده با آنچه در پی میآید، بلکه تأملی است در کلیت و جوهرهی اثر. هگل هنر را همچون تجربهای معنوی از دین و فلسفه متمایز میسازد، سپس به بحث نظری دربارهی هنر میپردازد و سرانجام آن را هم از زیبایی طبیعت ممتاز میشمارد و هم دامنهی سخن را به نبوغ هنرمند و اصالت او میکشاند. هگل در فلسفهی هنر خود خاصه زیر تأثیر و نفوذ وینکلمان، کانت و شیلر است و تز «پایان هنر» او بهویژه در هایدگر و آدورنو تأثیر ژرف داشته است. زیباییشناسی هگل شرحی گسترده و فراخدامن از زیبایی در هنر، تحول تاریخی هنر و تکهنرهایی چون معماری، مجسمهسازی، نقاشی، موسیقی و شعر است. تحلیلهای ممتاز و پرتأثیر او در هنر مصری، مجسمهی یونانی و تراژدی کهن و مدرن مایهی شگفتی زیباییشناسانی است که همهی همت خود را به زیباییشناسی و مسائل استحسانی معطوف داشتهاند و در نظر بسیاری از پژوهندگان زیباییشناسی هگل یکی از بزرگترین دستاوردهای نظریهی زیباییشناسی از هنگام فنّ شعر ارسطو است.
این کتاب چنان مقدمهای است که زیباییشناسی را از دریچهی دید هگل به تماشا مینشیند.