انسانها رفاه و خوشبختی خود را با کسانی که در اطراف آنها زندگی میکنند میسنجند. وقتی کسی از اطرافیان وضع بهتری پیدا میکند، شور رقابت با آن خوشبختی بقیه را هم در بر میگیرد. آنچه تجربه میکنیم ممکن است باورهای ما را هم تغییر دهد. تجربههای جدید باعث میشود که انسان به نادانی خود پی ببرد. راحتتر این است که فرض کنیم کسانی که با ما اختلاف فکری دارند مثل شما فکر نمیکنند. انسانها حتی در زمانی که اطلاعات در حال انفجار است باز با هم اختلاف نظر دارند. اینترنت هر چه بیشتر انسانها را در معرض نقطه نظرات جدید قرار میدهد. مردم از دانستن اختلاف در نظرات خشمگینتر میشوند. اختلاف نظرها ربطی به میزان دانستههای افراد ندارد و بیشتر با تجربههای آنها مرتبط است. با این که تجربهها همیشه متفاوت هستند، اختلاف نظرها ماندگار و دائمی هستند. یکی از ثمرات مطالعه تاریخ آن است که میدانیم هر واقعه دقیقا چگونه به انجام رسیده است. اما کسی نمیداند آن واقعه چگونه آغاز شده است. هر اتفاقی که میافتد چه کوچک و چه بزرگ دلیل و ریشهای دارد. هیچ چیز بیدلیل نیست. شاید بتوان آن ریشه و ریشههای قبلی آن را به درخت شجره تشبیه کرد و اگر آن شجره را نادیده بگیریم، درک شفاف و درستی از اتفاقات نخواهیم داشت. آن وقت در مورد چرایی آن اتفاقات گرفتار خیالات و فرضیات نادرستی میشویم. سپس در محاسبه ماندگاری آن اتفاقات و نحوه تکرار آن اتفاقات در آینده دچار اشتباه میشویم.