منظور از تمدنِ نمایشی، تمدنِ دنیایی است که در آن، سرگرمی بالاترین و افتخارآمیزترین جایگاه از نظر مقیاسِ ارزشگذاری را دارد و خوشگذرانی و فرار از ملال، اشتیاقی همگانی است. بدیهی است که داشتن چنین هدفی در زندگی، کاملاً مشروع است. فقط یک خشکمغزِ متعصب میتواند اعضای جامعه را بابت اینکه میخواهند آرامش، سرگرمی و تفریح را در زندگیهای غالباً محصور در یکنواختیهای غمافزا و گاه ویرانگرِ روح بگنجانند، سرزنش کند؛ اما وقتی این میلِ طبیعی به لذت بردن از خویشتن، تبدیل به ارزشی والا میشود، پیامدهای غیرمترقبهای دارد؛ ابتذالِ فرهنگ و رواج جلفی، ادبیات جلف در کنار سینمای جلف و هنر جلف، این احساس را به خوانندهها و بینندهها میدهد که فرهیخته، انقلابی، مدرن و پیشتازند، بیآنکه مجبور به انجام کوچکترین تلاش فکری باشند.