در کتاب متافیزیک ابن سینا ، فلسفه فارابی و ابن سینا ، از منظر « اصالت ایمان » قرائت شده است ؛ یعنی نگارنده قایل است به این که فلسفه فارابی متاخر ، و فلسفه ابن سینا ، با فلسفه یونان ، متفاوت است و این دو حکیم ، معمار عظیم متافیزیک ایمانی اند در برابر افلاطون و ارسطو که بنیانگذار متافیزیک عقلی اند .ابن سینا ، فیلسوفی صاحب مکتب مستقل است ؛ و از این رو نه ارسطویی ، نه مشائی ، نه نو افلاطونی و نه وابسته به هیچ فیلسوف و مدرسه دیگر است ؛ بلکه ابن سینا ابن سینا است . از نظر او عقل مستقل بشری ، قادر به ادراک حقایق هستی نیست بلکه عقل انسان از طریق تشبه به حق تعالی ، و از راه اتصال به عقل فعال ، جهانی عقلی موازی کل هستی می گردد ؛ و در نتیجه ، حکمت سینوی بالضروره ، به حکمت مشرقی و عرفان نظری منتهی می شود ، و حکمت اشراق سهروردی و عرفان نظری ابن عربی ، ادامه و استمرار همان راهی است که فارابی و ابن سینا ، آغاز کردند .