فیونا و وایولت سِنگ خیلی کم سن بودند که هواپیمای سسناشان در دل بیابانی در ایالت واشنگتن سقوط کرد و جان والدینشان را گرفت. آن ها دوازده هفته ی طاقت فرسا را به تنهایی در آن طبیعت بی رحم گذراندند تا نجات یافتند. بیست و پنج سال بعد، آن ها هنوز در تلاش برای رهایی از آن تراژدی هستند. خواهران ازهم گسسته هرگز راجع به دورانی که آن را «تنهایی» می نامند، حرف نمی زنند. آن ها جرئت چنین کاری را ندارند ـ البته تا زمانی که موضوع یک مستند قرار می گیرند که بار دیگر روایت آن ها از وقایع را به چالش می کشد. با افشای جزئیات آزاردهنده ای درباره ی خانوادۀ سِنگ، زنی غریبه ادعا می کند که سقوط هواپیما عمدی بوده است. فیونا و وایولت باید متحد شوند تا با حقیقت هولناکِ آن چه در آن جا اتفاق افتاده و آنچه دربارۀ والدین و خودشان آموخته اند، مواجه شوند.