موضوع «کرامت انسان»، از مسائل مورد توافق میان اقوام و ملل بشری و همچنین موردتوجه ادیان و مذاهب گوناگون است و بهویژه نشانههای روشن آن، در قرآن و دیگر منابع اسلامی، فراوان یافت میشود. اما از منظر عام دینی، این پرسش در تحقیق حاضر موردتوجه بوده است که کرامت مدنظر اسلام، اختصاص به مؤمنان دارد (کرامت اکتسابی)، یا از ویژگی «نوع انسانی» به شمار میرود (کرامت ذاتی). در حوزه فقه نیز، این پرسش مورد بررسی قرار گرفته است که «کرامت ذاتی انسان» پس از اثبات، چه جایگاهی در استنباط احکام شرعی دارد و آیا میتوان از آن بهعنوان مبنایی در فهم ادلۀ شرعی و تحت عنوان «یک قاعدۀ فقهی فراگیر» استفاده کرد یا خیر؟ کاربرد کرامت ذاتی انسان در فقه، به صورتهای زیر قابل تصویر است: ۱. اصل حاکم بر همه ادله؛ ۲. اصل اولی و استثناپذیر؛ ۳. مرجح در تعارض ادله و یا تزاحم میان حقوق و تکالیف؛ ۴. بهعنوان مقید عموم و اطلاق دلیل؛ ۵. بهمثابه یک گفتمان عام در فهم منابع و ادله دینی. کتاب حاضر به این بحث میپردازد که اگر بهکارگیری «قاعدۀ کرامت» در فقه در قامت یک «اصل حاکم»، دچار مشکلاتی باشد، کاربرد آن در مراتب دیگر، موجب کارآمدی و روزآمدی فقه میگردد.