خـوآن دلاکـروث (یوحنـای صلیبـی) از بزرگتریـن عرفـای سـدههای میانـه اسـت کـه در قـرن شـانزدهم میلادی در اسـپانیا میزیسـت و نوشـتههای تعلیمی و غیرشـخصی او در باب سـلوک عرفانی، که بهصورت سـرودههایی همراه با شـرح و تفسـیر عرضه شـده اسـت، بهشـدت در عرفان مسـیحیت تأثیرگـذار بوده اسـت.
شـب تیـرۀ نفـس کـه نخسـتینبار در سـال 1619 در بارسـلونا کشـف شـد، مشـهورترین اثـر خـوآن دلاکـروث اسـت. ایـن اثـر ارزشـمند در عرفـان مسـیحیت کاتولیک شـرحی اسـت سـطربهسـطر بر سرود «شـب تیره» که در هشـت بند موجز در دوران اسـارت خوآن در تولدو نگاشـته شـده اسـت.
قدیـس دلاکـروث، در ایـن سـرود، سـالک را همچـون عاشـقی بـه تصویـر میکشـد کـه بـا شـور و حرارتـی تمـام در پـی اتحـاد الوهـی با مسـیح اسـت. در شـرح سـرود، وی در تلاش اسـت تـا نشـان دهـد نفس باید از خویشـتن خویـش تهـی گـردد و از واپسـین نشـانههای بهجایمانده از دنیا تطهیر شـود تـا بتوانـد بـه اتحـاد نائل گـردد. در ایـن طریق، نفـسِ آرزومند مشـتاق، بعد از نیـل بـه وحـدت، هیچـی خواهد بـود غنی از همهچیز؛ در آن هنگام اسـت که نفس به پیوندی شـکوهمند و وصفناشـدنی با پروردگار دسـت مییابد.