عهدنامۀ مالک اشتر از دیرباز در محیطهای شیعی بازتاب گستردهای داشته است. این عهدنامه از برجستهترین سندهای شیعی است که در آن از سیاست و کشورداری سخن رفته است. ترجمۀ فارسی این عهدنامه نیز در زمان برآمدن شیعیان به حکومت مورد توجه بوده است.
کتاب حاضر ترجمۀ مقالهای مهم در مطالعات شیعی از وداد قاضی دربارۀ عهدنامۀ مالک اشتر، به همراه مقالهای از اسماعیل پوناوالا در بررسی آن، است. خانم وداد قاضی در انتساب عهدنامۀ مالک اشتر به علی بن ابیطالب تردید کرده است. طبق رأی او، متنی که اکنون در نهج البلاغه دیده میشود صورت اصلاحشدۀ متنی است که مهدی عبدالله (عبیدالله) فاطمی به دلیل مشکلاتی که پس از کشتن ابوعبدالله شیعی گریبانگیرش شد، با همیاری قاضیاش، افلح بن هارون، فراهم کرد و سپس، متن آن به پیامبر یا حضرت امیر منسوب گردید و بعدها در کتاب دعائم الاسلام قاضی نعمان، فقیه معروف اسماعیلی، به ودیعت گذارده شد. این متن توسط شریف رضی یا شخصی دیگر، با جرح و تعدیلاتی، به عهدنامۀ علی به مالک تبدیل شد و به نهج البلاغه راه یافت.
از کسانی که مقالۀ وداد قاضی را بررسی کرده اسماعیل پوناوالا است. مقالۀ او این حسن را دارد که خواننده را با سابقۀ مطالعات مربوط به این عهدنامه آشنا میکند. او نگاهی تحسینآمیز و درعینحال انتقادی به مقالۀ قاضی دارد. علیرغم انتقاد به پیشنهاد قاضی در مورد نویسندۀ عهدنامه، پوناوالا خود نویسندۀ دیگری را برای عهدنامه معرفی نمیکند، اما معتقد است این اثر باید خطاب به یک حاکم باشد نه یک داعی.