در این اثر تلاش اصلی ما این بوده است که این پرسش را مطرح کنیم که چرا شاه اسماعیل در تاریخ ،اندیشه فکر عرفان و حکمت به بوته فراموشی سپرده شده است؟ ما می دانیم که او صاحب دیوانی به زبان ترکی است و فرزند او سام میرزا کتابی با عنوان تحفه سامی نگاشته بود و در آن کتاب به پدر خود و آثار حکمی شاه اسماعیل به سه زبان ترکی فارسی و عربی اشاره کرده بود. سام میرزا در کتاب خویش دقیقا به این نکته اشاره می کند که پدرش هم صاحب دیوان ترکی و هم صاحب دیوان فارسی بوده است و اشعار عربی او انگشت شمار بوده اند اما نکته اینجاست که چرا در تاریخ تحولات اندیشه در ایران صرفا در باب جایگاه» شاه اسماعیل به مثابه فرمانروا سخن گفته شده است ولی درباره ابعاد حکمی او هیچ اثر مستقلی در این پانصد سال اخیر در ایران نگاشته نشده است؟ البته ما می دانیم که او صوفی و مرشد طریقت صفویه بوده در بین شیعیان آناتولی علویان) بالکان (قزلباشان) و آلبانی (بکتاشیه جایگاه مهمی داشته و دارد. بنابراین در این اثر به ساحت حکمی شاه اسماعیل و سنت خطایی (تخلص شاعرانه شاه اسماعیل پرداخته ایم.