کتاب تو مثل من فردا دنیا آمدی برگزیده ای از نامه های مارینا تسوتایوا (۱۹۴۱ - ۱۸۹۲) و باریس پاسترناک (۱۹۶۰ - ۱۸۹۰) است به یکدیگر. برای مارینا تسونایوا، شاعره ی بزرگ روس که بیش تر عمرش را در تبعید گذرانده (چکسلواکی و فرانسه)، و باریس پاسترناک، نویسنده ی دکتر ژیواگو که ساکن شوروی است. نامه ها همچون قوسی صعود می کنند. اوج می گیرند، کاهش می یابند. متلاشی می شوند و سرانجام از بین می روند. نامه ها آزمایشگاهی هستند برای سرودن، برای نوشتن، آزمایشگاهی برای زیستن و فرو نرفتن؛ زیرا رویدادها و برخوردهای مهم زندگی شان در این بستر شکل می گیرند. پیش از آغاز این مکاتبه ی چهار ده ساله، پاسترناک و تسوتایوا تنها یکی دوبار در مسکو همدیگر را دیده بودند، اما بی حاصل. سال ۱۹۲۲، وقتی تسوتایوا شوروی را ترک می گوید و ساکن برلین می شود، در حالی که پاسترناک در مسکو به سر می برد، آثار یکدیگر را کشف می کنند. یکی در دیگری «شاعر» واقعی را می بیند و عشق خیالی آغاز می گردد. شگفتی نامه ها در فاصله ی این دو نفر است. در نیافتنی، در ناشدنی، نامه ها رابطه ی خیالی، رویایی و ماورایی تسوتایوا با پاسترناک را به واقعیت تبدیل میکنند. میان این دو، برای چند ماه در سال ۱۹۲۶، نگارنده ی دیگری هم ظهور می کند: رایتر ماریا ریلکه (۱۹۲۶ - ۱۸۷۵)، «شاعر شاعران»، و این تثلیث عاشقانه- با تمام پیامدهایش- تا مرگ ریلکه ادامه می یابد. پس از ملک گرسنه و ایرانی تر، نهال تجدد با انتخاب از میان دویست نامه و ترجمه ی آنها از متن فرانسه نگاه خود را بر این مرکب رؤیا و عشق بی وصال انتقال می دهد.