اینکه اثر حاضر به قلم نویسندۀ توانا، ابراهیم نصرالله (متولد ۱۹۵۴) یک رمان است یا خودنوشت، چندان مهم نیست. مهم، آفرینش اثری است که هم زیبایی هنری را در لایههای مختلفش داراست و هم تهیة گزارشی واقعگونه از احترام به زیستن برای تاریخ است. نویسنده میکوشد «هنر زیستن» را با استفاده از عناصر واقعی، شرح دهد و تفسیری از عشق به «بودن» را ارائه کند. به همین خاطر، شخصیتها، حوادث، گفتگوها و در سطوح کلیتر طرح این نوشته و درونمایة اصلیاش را از نزدیکترین مصادیق انتخاب میکند. او میخواهد، نوشتهاش بهدور از پیچیدگیهای زبانی یا معنایی، در سادهترین شکل ممکن، فلسفة زندگی را برایمان توضیح دهد. به همین خاطر، گرچه ممکن است از ابتدا تا انتهای کار با چالش دیریابی یا دیرفهمی گزارهها رودررو نباشیم، اما درست از ابتدا تا انتها، خویشتن را در برابر مفاهیم بلندی مییابیم که جز با تأمل دقیق و اندیشة والا قابل درک نیست. اندیشۀ حاکم بر این اثر از جنس ذهنیتی است که انسان همواره با آن درگیر است: بودن و بودن و بودن.