به طرف شرق و مسیر دربالآلام رفت. همان جاده ای که عیسی، صلیب بر دوش، آن را طی کرد و در آن مسیر ناهموار به خاطر سنگینی جانکاهی که آن صلیب شوم، آن آلت قتالۀ جور بر شانه اش تحمیل می کرد و شکنجه هایی که بر جانش روا داشتند ناگزیر از چهارده بار زانوزدن شد. زمانی نور در این مسیر راهنمای توریست ها بود و بارها و بارها بسیاری از گردشگران و حجاج را راهنمایی می کرد اما این بار این اوست که دربالآلام را نه صلیب بر دوش که صورتک بر صورت طی می کند و از خودش می پرسد: «آیا تمامی گذرگاه ها، خوان ها و مسیرهای نشسته در قدس سرشار از هزاران هزار درد و اندوده به لایه لایهٔ اندوه های قیرفام و بریان جگر از هُرمِ آلام نیست؟این جا نه اثری از دربِ احلام که سرشار از دربِ آلام است!»