لابد میشیما، این شاعر و مرد نمایش، ابتدا حین بازخوانی نمایشهای نوی قدیمی بهنحوی اطمینان یافته که این نمایشکهای کهنِ کمبازیگر که گویا فینفسه از قاعدهی سختگیرانهای چون قاعدهی وحدتهای نمایش کلاسیک غربی پیروی میکنند سزاوارِ ایناند که در زیر لوای جامهها و دکورهای مدرن در لطف و شاعرانگی با نمایشهای مذهبی قدیمی برابری کنند و شاعر فقید همهچیز را بهگونهای رقم زده است که پنداری پسآویزهای پیشپاافتادهای چون گردشگاه عمومی، آسایشگاه روانی یا دفتر شورای دادرسی بر این امر صحه میگذارند. بیشک زندهکردن اثری هنری، سواکردن آنچه از گزند ایام در امان مانده و بهادادن به آنچه دوام دارد و زدودن آن از مصالح مُردهای که عاقبت هر شاهکاری را -- مگر برای جماعتی فاضل و ویژهکار -- ثقیل میکند همواره هدف پنهان نویسندهای است که مسئولیت نوسازی نمایش قدیمی و ارجمندی را به عهده میگیرد، ولی به نظر میرسد که رویکرد ادیب ژاپنی با رویکرد آن دسته از نویسندگان فرانسوی قرن بیستم که به کار تجدید نمایشهای کهن مبادرت ورزیدهاند تفاوت چشمگیری دارد. نزد میشیما گویا قطراتی از نوشابهی کهنْ مخمرِ اکسیری شده که در ظروف تازهای ریخته شده است و نوشیدن آن ابتدا جان نویسنده را به جنبش وامیدارد.