هویت از زمان فروپاشی شوروی و جنگهای بالکان و بعدها ظهور گروههای افراطی در خاورمیانه دوباره در کانون توجه علوم سیاسی و متخصصان سیاست و حتی سیاستمداران قرارگرفته است. هویت در همان حال که میتواند زمینهساز همکاری باشد، میتواند به گسترش جنگ و درگیری هم کمک کند. کتاب حاضر که نتیجه تحقیقات و مطالعات یک دهه گذشته نویسنده در زمینه هویت و سیاست خارجی است، میکوشد تا نشان دهد که نحوه تعریف یک دولت از هویت خود، تأثیر مستقیمی بر عملکرد آن در سیاست خارجی دارد. نویسنده ابتدا به این موضوع مهم میپردازد که چگونه یک هویت خاص با بهکارگیری انواع چهرههای قدرت تبدیل به قدرت مسلط میشود و میکوشد آن را تولید کند. اما چالشهای داخلی، منطقهای و بینالمللی، بازتولید هویت مسلط را دشوار میکنند. لذا هویت دولت بهمرورزمان تغییر میکند و این امر، خود را در سیاست خارجی نشان میدهد.