«داستان پریان با ما از نخستین تمهیدات بشر برای رهایی از چنگ بختکی که اسطوره بر سینهاش نشانده بود، سخن میگوید.» - والتر بنیامین «درخت و برگ» نوشته جِی. آر.آر. تالکین(۱۹۷۳-۱۸۹۲) نویسنده انگلیسی داستانهای تخیلی و با ترجمه مراد فرهادپور است. تالکین نویسنده رمان «ارباب حلقهها» و «هابیتها» است. این کتاب شامل سه داستان کوتاه تخیلی است. در داستانهای تالکین قدرت و اهریمن، به رغم همه توانمندیهای خود، از ضعیفترین و ناچیزترین نیروها شکست میخورد و به دست آن نابود میشود. در بخشی از کتاب میخوانیم: در میان عیدها یکی بود که همه چشمانتظار آن بودند، زیرا تنها جشنی بود که در زمستان برپا میشد. این عید یک هفته طول میکشید و در آخرین روزش، هنگام غروب خورشید، مجلس جشن و سروری به نام «جشن بچههای خوب» برگزار میشد که عدۀ زیادی به آن دعوت نمیشدند. بدون شک بعضی که سزاوارش بودند از قلم میافتادند و برخی که نبودند بهاشتباه دعوت میشدند. این رسم روزگار است، و با تلاش و دقت ترتیبدهندگان اینگونه امور هم عوض نمیشود. بههرحال حضور در جشن بیستوچهار سال عمدتاً به زمان تولد بچهها بستگی داشت؛ چون این جشن فقط هر بیستوچهار سال یک بار برپا میشد و تنها بیستوچهار بچه به آن دعوت میشدند. از استاد آشپز انتظار میرفت در این موقع بهترین کارش را ارائه دهد و رسم بود که اضافه بر بسیاری تنقلات اضافی، کیک بزرگ را نیز بپزد. از استاد آشپز نیز اساساً با توجه به کیفیت عالی (و یا برعکس) این کار، یاد میشد؛ زیرا یک استاد آشپز بهندرت و احتمالاً هیچگاه آنقدر بر سر کار نمیماند تا بتواند دومین کیک بزرگ خود را بپزد. اما زمانی فرارسید که استاد آشپزِ وقت، در برابر تعجب همگان چون چنین چیزی قبلاً هرگز رخ نداده بود ناگهان اعلام کرد که به تعطیلی نیاز دارد، و از دهکده بیرون رفت. به کجا؟ هیچکس نمیدانست...