مرد غریب گفت:«در شام خیلی از تو و خانواده ات بد می گویند. من هم حرف آنها را باور کردم. فکر می کنم آنها راست می گویند. هرچه به تو نگاه می کنم، هرچه به رفتارهایت نگاه می کنم، بیشتر از تو بدم می آید!» امام گفت:«ای مرد غریب! هرطور دلت می خواهد، رفتار کن اما بدان که عاقبت حقیقت روشن می شود. مطمئن باش روزی می رسد که می فهمی اشتباه می کردی و من آن طور که تو فکر می کنی، نیستم»