فلسفه در دو سه قرن اخیر به ویژه پس از کانت ورود بسیار جدیتر و تخصصیتری به عرصهی هنر و زیبایی داشته، و از سوی دیگر با ظهور مکاتب گوناگون هنری، خروج آثار از حصر و حبس کاخ و کلیسا، و حاکمیت مغز و نه دست در تولید اثر هنری مواجه بودهایم (به تعبیر ظریف میکلآنژ که من با مغز خود نقاشی میکنم و نه با دست خود) . افزون بر اینها رشد سریع و حیرتانگیز رسانه نیز، گرچه به زعم اصحاب مکتب انتقادی آئورا با هالهی مقدس را از هنر حذف کرد، به گسترش وسیع هنر در جوامع انسانی کمک بسیار نمود. این وسعت خلق و ظهور از یک سو و تعالی و ذوق مخاطبان از دیگر سو ارائهی مباحث عمیق و گستردهتری را در این باب میطلبید که این پنجگانهی زیباشناسی (معماری، فیلم، نقاشی، ادبیات و موسیقی) نمونهای از این مباحث ژرف و عمیق است و متکی بر ترجمهی بسیار روان و شیوای آقای سالاروند جهان جدیدی از نسبت اندیشه و هنر را در مقابل چشمان خوانندگان محترم خواهد گشود.