دربارۀ کتاب خدا به شب نشینی ات برکت دهد
در اين رمان «حليم بي» به سن بازنشستگي رسيده و از هميشه تنهاتر است. او دوباره به ياد عشق نافرجام دوران جواني افتاده است و حس ميکند که آتش آن هنوز شعلهور است. او که در جواني به عشقش «ملک» نرسيده است حالا ميخواهد تا نظر ملک را جلب کرده و با او ازدواج کند؛ اما حليم بي، نميداند که در درون ملک چه ميگذرد ...