دربارۀ کتاب هدیه شوم
مرد کوچکي در سالن کوچکي که با تعدادي کودک هماتاق بود، استراحت ميکرد. آن مرد دو فرزند داشت؛ آقاي «تيتر باي» خسته از سر و صداي بچهها و رفتارهاي شيطنتآميز آنها در حالي که فکر ميکرد «جاني»، پسرش موجب ايجاد سر و صداست او را تنبيه ميکند، اما جاني با گريه و زاري پدرش را متوجه اشتباهش ميکند. جاني دلش براي مادرش تنگ شده در حالي که ...