نویسنده در کتاب حاضر موضوع فراطبیعت را به معنی وجود واقعیتی دیگر که تعالیبخش واقعیتی است که تجربه روزانه ما درون آن رخ می دهد به بحث میگذارد و میکوشد نشان دهد در وضعیت مدرن نیز میتوان از نشانههای تعالی در زندگی روزمره سخن گفت، حتی اگر آنها تا حد شایعه تنزل یافته باشند. او کشف دوباره فراطبیعت را، بیش از هر چیز، مساوی با دستیابی دوباره به گشودگی در دریافت از واقعیت و کشف دوباره ابعاد حقیقی تجربه میداند و نتیجه آن را نه تنها غلبه بر تراژدی، آن گونه که متالهان تحتتاثیر اگزیستانسیالیسم بیش از حد بر آن تاکید کردهاند، بلکه مهمتر از آن غلبه بر ابتذال ارزیابی میکند.